جدول جو
جدول جو

معنی دل شکستن - جستجوی لغت در جدول جو

دل شکستن
رنجاندن، آزرده ساختن، ناامید کردن
تصویری از دل شکستن
تصویر دل شکستن
فرهنگ فارسی عمید
دل شکستن(تَءْ کَ دَ)
رنجاندن. آزرده کردن. با ستمی یا سخنی یا عمل زشتی قلب کسی را متأثر و رنجیده ساختن. (فرهنگ عوام). تعبی را برای کسی سبب شدن:
سگالید هر کار وزآن پس کنید
دل مردم کم سخن مشکنید.
فردوسی.
شکستی کزو خون به خارا رسید
هم از دل شکستن به دارا رسید.
نظامی.
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مروت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی.
سعدی.
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی.
سعدی.
گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم
می شنوم که دمبدم پیش دل شکسته ای.
سعدی.
مشکن دلم که حقۀ راز نهان تست
ترسم که راز در کف نامحرم اوفتد.
سعدی.
تاتوانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد.
؟ (از امثال وحکم دهخدا).
، ترسانیدن. بوحشت انداختن. سبب اضطراب و دلهره گشتن. (از فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) :
ژغژغ دندان او دل می شکست
جان شیران سیه می شد ز دست.
مولوی.
، از امیدی مأیوس کردن. ناامید کردن. مأیوس کردن
لغت نامه دهخدا
دل شکستن
رنجاندن آزرده کردن، ناامید کردن مایوس ساختن
تصویری از دل شکستن
تصویر دل شکستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
رنجیده، آزرده، ناامید
فرهنگ فارسی عمید
(تَءْ نِ / نَ دَ)
شستن دل. دست کشیدن. صرف نظر کردن. چشم پوشیدن:
ای که گفتی دل بشوی از مهر یار سنگدل
من دل ازمهرش نمی شویم تو دست از من بشوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
آزرده دل. شکسته دل. شکسته خاطر. محزون. غمناک. (آنندراج). ملول. (ناظم الاطباء). مکسورالقلب. منکسرالقلب. رنجیده. آزرده. عمید. معمود. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
سپه دل شکسته پر از درد شاه
خروشان و جوشان همه رزم خواه.
فردوسی.
ای از تو یافته دل و فربی شده
فرهنگ دل شکسته و جود نزار.
فرخی.
استادم بونصر رحمهاﷲ علیه به هرات چون دلشکسته ای می بود... امیر (مسعود) به چند نوبت او را دلگرم کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 139). افشین برخاست دل شکسته و بدست و پای مرده برفت. (تاریخ بیهقی ص 174). سخت دل شکسته بود و همگان وی را دل خوش می کردند. (تاریخ بیهقی ص 554).
حیران و دل شکسته چنین امروز
از رنج و از تفکر دوشینم.
ناصرخسرو.
عمری است کز تو دورم و زآن دل شکسته ام
نی از توام سلام ونه از دل خبر رسید.
خاقانی.
خاقانی دل شکسته ام لیک
دل بهر خلاص جان شکستم.
خاقانی.
هرکجا دل شکسته ای بینند
کارشان جز شکسته بندی نیست.
خاقانی.
او زلف را برغمم دایم شکسته دارد
من دل شکسته زآنم کاندر شکست اویم.
خاقانی.
خاقانی دل شکسته ام باش
تا عمر چه بردهد هنوزم.
خاقانی.
مجنون غریب دل شکسته
دریای ز جوش نانشسته.
نظامی.
آن پرده نشین روی بسته
هست از قبل تو دل شکسته.
نظامی.
مجروحم و پیر و دل شکسته
دور از تو به روز بد نشسته.
نظامی.
وز آنجا دل شکسته تا به ایوان
برفتند آن دل افروزان خرامان.
نظامی.
دری دید آهنین در سنگ بسته
ز حیرت ماند بر در دل شکسته.
نظامی.
تو در سنگی چو گوهر پای بسته
من از سنگی چو گوهر دل شکسته.
نظامی.
توبه ما درست نیست هنوز
ز من دل شکسته دست مدار.
عطار.
این پنج روز مهلت دنیا بهوش باش
تا دل شکسته ای نکند بر تو دل گران.
سعدی.
- دل شکسته شدن، محزون شدن. ناامید شدن:
ز کار شما دل شکسته شدند
برین خستگی نیز خسته شدند.
فردوسی.
سپه سربسر دل شکسته شدند
همه یک ز دیگر گسسته شدند.
فردوسی.
همه رومیان دل شکسته شدند
به دل پاک بی جنگ خسته شدند.
فردوسی.
همه هندوان دل شکسته شدند
به جان و دل از بیم خسته شدند.
اسدی.
از این سبب لشکر دل شکسته شدند و ترکان دست بردند. (فارسنامه ابن البلخی ص 44). گناه او را بود که بر سر کوه برد تا لشکر دل شکسته شدند. (فارسنامه ابن البلخی ص 45).
بدان زیان نشود دل شکسته ازپی آنک
که سود خویش سراسر در آن زیان بیند.
سوزنی.
- دلشکسته کردن، غمگین کردن:
سپه را همه دل شکسته کنی
به گفتار بی جنگ خسته کنی.
فردوسی.
- دل شکسته گردیدن، نومید گردیدن: دشمنان و مفسدان غمگین و دل شکسته گردند. (تاریخ بیهقی ص 21).
، محروم. نومید. بیچاره. (ناظم الاطباء). مأیوس:
ای پسر هیچ دل شکسته مباش
کاندرین خانه نیز احرارند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ شِ کَ تَ / تِ)
دل آزرده و محزون.
- امثال:
دست شکسته بکار میرود دل شکسته بکار نمی رود. (امثال و حکم).
از دل شکسته تدبیر درست نیابد. (امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل گسستن
تصویر دل گسستن
دل کندن، قطع علاقه نمودن، دست کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر شکستن
تصویر پر شکستن
شکستن بال و پر مرغ، با هم جمع کردن مرغ پر را برای پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل شکستگی
تصویر دل شکستگی
رنجیده و آزرده دل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
خراب کردن پل. یا پل شکستن بر. محروم ماندن بی نصیب شدن، بی بهره گردانیدن: (دشمنان از داغ هجرش رسته اند پل همه بر دوستان خواهد شکست) (خاقانی)، غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پل شکستن
تصویر پل شکستن
((پُ. شِ کَ تَ))
کنایه از بی بهره گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
قلب مكسور
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
Disheartened, Brokenhearted, Dejected, Heartbroken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
le cœur brisé, abattu, brisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
złamane serce, przygnębiony, zniechęcony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
ใจสลาย , ท้อแท้ , ท้อแท้ , ใจสลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
с разбитым сердцем , удручённый , подавленный , разбитый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
mit gebrochenem Herzen, niedergeschlagen, entmutigt, am Herzen gebrochen
دیکشنری فارسی به آلمانی
دلداده، دل شکسته
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
হৃদয়ভাঙা , মনঃক্ষুণ্ন , হতাশ , হৃদয়বিদারক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
دل ٹوٹا ہوا , دل شکسته , مایوس , دل ٹوٹا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
kalbi kırık, düş kırıklığına uğramış, moral bozmuş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
moyo uliojaa maumivu, huzuni, kutokuwa na moyo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
心碎的 , 沮丧的 , 灰心丧气的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
마음이 아픈 , 낙담한 , 가슴 아픈
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
心が壊れた , 落胆した , がっかりした , 心が折れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
שבור לב , מדוכא , מאוכזב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
टूटी हुई आत्मा , निराश , दिल टूटा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
з розбитим серцем , пригнічений , розчарований , розбитий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
gebroken hart, neerslachtig, ontmoedigd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
desconsolado, abatido, desanimado, destrozado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
cuore spezzato, abbattuto, cuor rotto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
de coração partido, abatido, desanimado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل شکسته
تصویر دل شکسته
patah hati, tertekan, putus asa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی